411

 

ما تظاهر کردیم

که به هم بى ربطیم

آدما فهمیدن

ما دو تا لو رفتیم

#

ما دو تا رفتیم

جلو رفتیم

تا لو رفتیم

یهو

............................................................................

410 

 

 

 با على ضیا در حیاط منزل پدرى اش در کاشان # با این که خیلى تو خودش بود ولى واقعاً مهمون نوازیش حرف نداشت # اگه اینجا کار ادارى مهم نداشتیم حالا حالاها مى موندیم # البته به امید خدا فکر کنم تو همین چند روز به خوبى و خوشى همراه با پدر مهربونش برمى گرده تهران # من دلم روشنه که به زودى زود تو قاب تلویزیون مى بینیمش # خیلى ها این روزها دارن کمک مى کنن که ماجرا به بهترین شکل ممکن ختم به خیر بشه # حدسم اینه که مدیران تلویزیون هم دلشون نمى خواد کسى به این راحتى حذف یا کمرنگ بشه اون هم یکى مثل على که هم خودش آقاست و هم این که خیلیا دوسش دارن # عذرخواهى زیبایى هم کرد و شکر خدا پذیرفته شد و انصافاً همه مردم حتى طرفداران آبى هم راضى به پایان غم انگیز براى این ماجرا نیستند #

 

این همه قصه فردوس و تمناى بهشت  

گفتگویى و خیالى ز جهان من و توست

 

تاريخچهار شنبه 20 آبان 1394برچسب:,سـاعت 18:44نويسندهReyhan| |